چشمانِ سیاهِ تو فریبات میدهندای جویندهی بیگناه!ــتو مرا هیچگاه در ظلماتِ پیرامونِ من بازنتوانی یافت؛چرا که در نگاهِ تو آتشِ اشتیاقی نیست.مرا روشنتر میخواهیاز اشتیاقِ به من در برابرِ من پُرشعلهتر بسوزورنه مرا در این ظلمات بازنتوانییافتورنه هزاران چشمِ تو فریبات خواهد داد، جویندهیِ بیگناه!بایست و چراغِ اشتیاقت را شعلهورتر کن.از نگفتهها، از نسرودهها پُرَم؛از اندیشههای ناشناخته واشعاری که بدانها نیندیشیدهام.عقدهی اشکِ من دردِ پُری، دردِ سرشاریست.و باقیِ ناگفتهها سکوت نیست، نالهییست.اکنون زمانِ گریستن است،اگر تنها بتوان گریست،یا به رازداریی دامانِ تو اعتمادی اگر بتوان داشت،یا دستِ کم به درها ــ که در آنان احتمالِ گشودنی هست به روی نابهکاران.با اینهمه به زندانِ من بیا که تنها دریچهاش به حیاطِ دیوانهخانه میگشاید.اما چگونه، بهراستی چگونهدر قعرِ شبی اینچنین بیستاره،زندانِ مرا ــ بیسرود و صدا مانده ــباز توانی شناخت؟ما در ظلمتیمبدان خاطر که کسی به عشقِ ما نسوخت،ما تنهاییمچرا که هرگز کسی ما را به جانبِ خود نخواند،ما خاموشیمزیرا که دیگر هیچگاه به سوی شما باز نخواهیم آمد،و گردنافراختهبدان جهت که به هیچ چیز اعتماد نکردیم،بیآنکه بیاعتمادی را دوست داشته باشیم.کنارِ حوضِ شکسته درختی بیبهار از نیروی عصارهی مدفونِ خویش میپوسد.و ناپاکی آرامآرام رخسارهها را از تابش بازمیدارد.عشقهای معصوم، بیکار و بیانگیزهاند.دوستداشتناز سفرهای دراز تهیدست بازمیگردد.زیرِ سرتاقهای ویرانسرای مشترک،زنانِ نفرتانگیز،در حجابِ سیاهِ بیپردگیِ خویشبه غمنامهی مرگِ پیامآورانِ خدایی جلاد و جبرکار گوش میدهندو بر ناکامیِ گندابِ طعمهجوی خویش اشک میریزند.خدایِ مهربانِ بیبردهی من جبرکار و خوفانگیز نیست،من و او به مرزهای انزوایی بیامید رانده شدهایم.ای همسرنوشتِ زمینیِ شیطانِ آسمان!تنهاییِ تو و ابدیتِ بیگناهی،بر خاکِ خدا، گیاهِ نورُستهیی نیست.هرگز چشمی آرزومند به سرگشتگیتان نخواهد گریست،در این آسمانِ محصور ستارهیی جلوه نخواهد کردو خدایانِ بیگانه شما را هرگز به پناهِ خود پذیره نخواهند آمد.چرا که قلبها دیگر جز فریبی آشکاره نیست؛و در پناهگاهِ آخرین، اژدها بیضه نهاده است.چون قایقِ بیسرنشین،در شبِ ابری،دریاهای تاریک را به جانبِ غرقابِ آخرین طی کنیم.امیدِ درودی نیست...امیدِ نوازشی نیست...
۱۳۹۳ فروردین ۷, پنجشنبه
چشمانِ سیاهِ تو فریبات میدهند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر