hi freedom

۱۳۹۳ فروردین ۷, پنجشنبه

صبح









دگر صبح است و پایان شب تار است 
دگر صبح است و بیداری سزاوار است 
دگر خورشید از پشت بلندی ها نمودار است 
       دگر صبح است ...
دگر از سوز و سرمای شب تاریک ، تن هامان نمی لرزد 
دگر افسرده طفل ِ پابرهنه ، از زبان مادر  ِ شب ها نمی ترسد 
دگر شمع امید ما چو خورشیدی نمایان است 
       دگر صبح است ...
کنون شب زنده داران صبح گردیده ،
نخوابید ، جنگ در پیش است .
کنون ای رهروان حق ، شبِ تاریک معدوم است 
سفیدی حاکم و در دادگاهش هر سیاهی خرد و محکوم است .
کنون باید که برخیزیم و خون دشمنان تا پای جان ریزیم 
دگر وقت قیام است و قیامی بر علیه دشمنان است 
سزای ِ حق کُشان در چوبه ی دار است 
            و ما باید که برخیزیم 
            دگر صبح است ...
چُنان کاوه درفش کاویانی را به روی ِ دوش اندازیم 
جهان ِ ظلم را از ریشه سوزانده ، جهان دیگری سازیم 
دگر صبح است ...
دگر صبح است و مردم را کنون برخاستن شاید ،
نهال ِ دشمنان را تیغ ها باید 
           که از بُن بشکند ، نابودشان سازد ...
اگر گرگی نظر دارد که میشی را بیازارد ،
قَوی چوپان بباید نیش او بندد 
اگر غفلت کند او خود گنه کار است 
             دگر صبح است ...
دگر هر شخص بیکاری در این دنیای ِ ما خوار است 
و این افسردگی ، ناراحتی ، عار است 
دگر صبح است و ما باید برافروزیم آتش را ،
بسوزانیم دشمن را ،
که شاید هَمرَه ِ دودش رَود بر آسمان شیطان 
و یا همراه بادی او شَود دور از زمین ها .
دگر صبح است ...
دگر روز  ِ تبه کاران به مثل نیمه شب تار است ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر