ای خوش آنروزی که بینم جای میدانهای جنگ
رسته گلهای سمن٬ خروارها خروارها
مردمان دانا شوند و سایهٔ عدل و امان
گسترد بر کوهها و دشت و دریا بارها
گسترد بر کوهها و دشت و دریا بارها
دم زنند از یک هدف هم اهل ژاپن هم حبش
بگذرند از یک ممر٬ هم ترک٬ هم بلغارها
بگذرند از یک ممر٬ هم ترک٬ هم بلغارها
مرزهای فکر و خام و وهم را برهم زنند
بسترند آیینهٔ دل را از این زنگارها !
بسترند آیینهٔ دل را از این زنگارها !
«مرحوم استاد محمد ابراهیم باستانی پاریزی»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر